شعر در مورد
مو,شعر در مورد موی بلند,شعر در مورد موی سفید,شعری در مورد موی بلند,شعر
در مورد موهای بلند,شعر کوتاه در مورد موی بلند,شعر در باره ی موی بلند,شعر
زیبا درمورد موی بلند,شعری درباره موی بلند,شعر کوتاه درباره موی بلند,شعر
زیبا درباره موی بلند,شعر در مورد موی سفید,شعر در مورد سفیدی مو,شعر در
مورد موی سپید,شعر درباره موی سفید,شعری در مورد موی سپید,شعری درمورد موی
سفید,شعر در باره ی موی سفید,شعر مو فرفری,شعر موی بافته,شعر موی بافته,شعر
موی بافته شده,شعر موهای بافته,شعر موهای بافته شده,شعر مو بافتن,شعر مو
بافت,شعر درباره موی بافته شده,شعر در مورد موی بافته,شعر مو بافته,شعر موی
کوتاه,شعر موهای کوتاه,شعر مو کوتاه,شعر کوتاهی مو,شعر مو کوتاه,شعر
درباره موی کوتاه,شعر برای موی کوتاه,شعر درباره مو کوتاه,شعر در مورد موی
کوتاه,شعر کوتاه موی بلند,شعر در وصف موی یار,شعر در وصف زلف یار,شعر در
وصف زلف یار,شعر در وصف مو,شعر در وصف موی بلند
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد مو برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
کمی آهسته بران
این سوار کولی وش ِ پریشان
در موی تو
بند در بند
گرفتار ست
یادت باشد
حریم موهایت لااقل
به دست باد نرسد
یک تنه باید بجنگم
با تمام جهان
گره در گره، دریای زلف یار
به طوفان خورده ست
زورق دلم
هم نفس سرانگشت هایت
بنان میخواند
تار تارگیسویم
سر بگذار بر دامنَم
این دست ها
مهربانی را به موهایَت
بدهکار ست …
حــلقه حــلقه
مــوی ِتو
دار میــشود مـــرا….
یادم آمد هنـوز
شعــری برای موهای َت
تمــام نـکرده ام
هربار
در پریشــانی اش
خود گـم شــدم ….
آرزو هـــایم
تنــها
به یـک جـهـت مــی روَند
ســمت ِپـریشــــانی ِ مـــوهای ِتـو
به غلط ز دست دادم سر زلف یار خود را
که نیازموده بودم دل بیقرار خود را
از خدا میطلبم عمر درازی چون زلف
که به صدچشم کنم سیرسراپای ترا
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
فکر کن موی تو در باد پریشان باشد
جاده و منظره و نم نم باران باشد
زن است دیگر حسش را با موهایش نشان میدهد
حالش خوب باشد موهایش را رها میکند
هر موی زلف او یکی جان دارد
ما را چو سر زلف پریشان دارد
دانی که مرا غم فراوان از چیست
زانست که او ناز فراوان دارد
یـک تـار مــوی تو بــر ایـن جهان نـخـواهـم داد
ایــن گـنج شایـگان زکـفم رایگان نخواهـم داد
زلف را شانه مزن ، شانه به رقص آمده است
من که هیچ… آینه ی خانه به رقص آمده است
موهایت را باید بافته باشی
ناگهان تو را به یاد می آورم
در عصری پاییزی
و صدایی بسیار شیرین
که از دور شنیده می شود
آرام بخش و ملموس
همانند آهنگی که هر قدر به طرفش می روم
نزدیک تر شنیده می شود
معمای پیچیده ای ست
موهای تاب خورده ات
در میان باد
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
به موهایت سنجاق بزن
باد
تحمل این همه پریشانی را ندارد
من به باد سوء ظن دارم
به تو که می رسد
نسیم می شود…
مدامم مست میدارد نسیم ِ جَعد ِ گیسویت
خرابم میکند هردم فریب ِ چشم ِ جادویت
در شیوه ی معشوقـی هرچند که استـادی
از حال ِ من آموزد زلف ِ تـو پریشـانی…
روسری سر کن و نگذار میان من و باد
سر آشفتگی موی تو دعوا بشود
هر که تشویش سر زلف پریشان تو دید
تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست…
بخاموشی سر هر مو زبانیست
زحیرت جوهر آئینه گویاست
طپید آئینه بسکه در آرزویش
زجوهر نفس میزند مو بمویش
شیوه های چشم او را در نظر داریم ما
مو به مو زان جنبش مژگان خبر داریم ما
ز رخسارش خط نارسته باشد مو به مو ظاهر
چنان کز آب روشن می شود عکس چمن پیدا
گر چه در سیر بهشتم از گل روی کسی
دوزخی در هر بن مو دارم از خوی کسی
ای شمس تبریزی بگو شرح معانی مو به مو
دستش بده پایش بده چون صورت سر ساختی
با کی حریف بوده ای بوسه ز کی ربوده ای
زلف که را گشوده ای حلقه به حلقه مو به مو
من ز جورت مو شدم وز آه من
جز میان چیزی نشد لاغر ترا
به هر مو زلف تو دارد دو صد دل
چه دزدی پر دلی نامهربانست
سفال خویش غنیمت شمر که مدتهاست
شکست چینی مو ریخت از سر فغفور
چنین کز هر بن مو انتظار چشم یعقوبم
پس از مردن تواند ریخت خاکم رنگ کنعانی
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
ای از گل سرخ رنگ بربوده و بو
رنگ از پی رخ ربوده، بو از پی مو
گل رنگ شود، چو روی شویی، همه جو
مشکین گردد، چو مو فشانی، همه کو
ای ناله، چه شد در دل او تأثیرت؟
کامشب نبود یک سر مو تأثیرت!
با غیر گذشت و سوخت جانم از رشک
ای آه دل شکسته، کو تأثیرت؟
خنده ها بر شمع دارد دیده گریان ما
مو نمی گنجد میان گریه و مژگان ما
نزند چون خط مشکین تو نقشی بر آب
مو برآید ز کف دست اگر مانی را
گر صبح از دل شب زنگار می زداید
چون از سپیدی مو غفلت فزود ما را؟
یک سر مو نیست صائب کوتهی در زلف یار
دوری این راه از کوتاهی شبگیر ماست
شعر در مورد موی بلند
چون نگردد هر سر مو مشرق آهی مرا؟
شعله جواله خونین دل مرا در مجمرست
شعر در مورد موی سفید
وقت تصویر دهان یار، نقاش ازل
از میان نازک او خامه مو بسته است
شعری در مورد موی بلند
از نگاه گرم، آن موی میان از نازکی
بارها بر روی آتش همچو مو پیچیده است
شعر در مورد موهای بلند
چگونه دانه ما سر برآورد از خاک؟
هنوز مو ز کف دست بر نیامده است
شعر کوتاه در مورد موی بلند
آگاه را سفیدی مو تازیانه ای است
در دیده های نرم، رگ خواب غفلت است
شعر در باره ی موی بلند
یک مو خبر از راز دهان تو ندارد
صائب که دلش آینه عالم غیب است
شعر زیبا درمورد موی بلند
در خلاف وعده ابرویت سرآمد گشته است
در کجیها این ترازو راستی مو می زند
شعری درباره موی بلند
سفیدیهای مو گفتم شود صبح امید من
ندانستم که غفلت پرده های خواب می سازد
شعر کوتاه درباره موی بلند
عجب مدار ز هر مو چو چنگ اگر نالم
که عشق زمزمه بر تار پیرهن بندد
شعر زیبا درباره موی بلند
به دوستان چه نویسم که سر برون آرند؟
مرا که خامه ز بخت سیاه مو دارد
شعر در مورد موی سفید
هر طرفی ام بجو هر چه بخواهی بگو
ره نبری تار مو تا ننمایم هدی
شعر در مورد سفیدی مو
ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
در شکرینه یقین سرکه انکار نیست
شعر در مورد موی سپید
هله ای طالب سمو بگداز از غمش چو مو
بگشا راز با همو که سلام علیکم
شعر درباره موی سفید
سیاهی غم ار شاد شوم معذورم
که ببردست از آن زلف سیه یک سر مو
شعری در مورد موی سپید
دوری نگزیند ز رقیبان سر مویی
با ما کشش خاطر او یک سر مو نیست
شعری درمورد موی سفید
به تار مو اگرش ره فتاد در شب تار
چنان دوید که گلگون اشک بر مژگان
شعر در باره ی موی سفید
در هجر چنان گشتم ناچیز که گر خواهد
زلفت به سر یک مو در شانه کند ما را
شعر مو فرفری
از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
می زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز
شعر موی بافته
نرگس چو کرد سنبل او شانه مو به مو
آورد و جمع برطرف ارغوان نهاد
شعر موی بافته
دل خواست تا حکایت زلف تو مو به مو
معلوم رای آصف جمشید فر کند
شعر موی بافته شده
هندوی زلف سرکشت با تو نشسته روبرو
حال مشوش مرا با تو گشود مو به مو
شعر موهای بافته
چون خط عنبرفشان، پیچ و خم تار نگاه
مو به مو پیداست از رخساره گلفام او
شعر موهای بافته شده
از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
که کنم مو به مو سیر سراپای کسی
شعر مو بافتن
مو به مو بسته آن زلف گره گیر شدم
آخر از فیض جنون قابل زنجیر شدم
شعر مو بافت
تا ز مجموعه زلف تو پریشان نشدم
مو به مو خواب پریشانم تعبیر نشد
شعر درباره موی بافته شده
ز سوز ناله مرغ چمن توان دانست
که در محبت گل مو به مو گرفتار است
شعر در مورد موی بافته
گر ز آنک در میانه نبودی سرخری
اسرار کشف کردی عیسیت مو به مو